می توانی اصفهانی باشی و دلت تنگ باشد و به سی و سه پل بروی برای خوب شدن حال دلت یا هرصبح به جای خالی زاینده رودی که دیگر نه زاینده است و نه رود بنگری و حال دلت را خراب تر کنی.
می توانی شیرازی باشی و در غم فراق عزیزت به آرامگاه حافظ بروی و فال بگیری و شیخ شیراز بگوید:یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور... یا به دیدار شیخ اجل سعدی شیرازی بروی و ساعت ها به گفت و گوهایش گوش کنی و از دنیا فارغ شوی.
می توانی فرزند دریا باشی و در بوشهر و بندرعباس زندگی کنی و از دنیا شاکی باشی و بر روی ماسه های نرم ساحل بنشینی و در یک غروب گرم تابستان تا طلوع تمام شکایت هایت را با دریا بازگو کنی و خالی شوی از تمام سنگینی های روزمرگی
می توانی در مازندران و گلستان و گرگان زندگی کنی و دلت تنهایی بخواهد و به دل کوه و جنگل بروی و ساعت ها در میان آن همه صلابت و استواری یا سبزی و طراوت تنها خودت باشی و خودت.
می توانی پایتخت نشین باشی و دوست داشته باشی همه ی شهر زیر پایت باشد و به برج میلاد بروی و از آنجا همه ی شهر را زیر پا بگذاری.
اما اگر شرق نشین باشی نه نیازی به کوه و دریاست و نه نیازی به سی و سه پل و برج میلاد!...
اگر شرق نشین باشی و دلت تنگ باشد،در غم فراق عزیزی باشی،دلت پر باشد از شکایات روزمره زندگی ،احساس کنی به تنهایی نیاز داری و یا دلت زیر پا گذاشتن همه ی دنیا را بخواهد همه و همه را یک باره و در یک جا می توانی برطرف سازی...
فقط کافیست اینجا زندگی کنی؛اینجا مشهدالرضاست...شهر بهشت....
درست است که همه ی ایران سرای من است اما هیچ کجای ایران مشهد نمی شود...
هرچند که حال زمین و زمان بد است//یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای//اینجا برای عشق شروعی مجدد است
دوستان شنبه منتظرحضورگرمتون هستیم.....
[ چهارشنبه 91/12/16 ] [ 1:15 عصر ] [ نویسنده ]